قـــرار نيست
كسي بفهمد
چرا جيغ ميكشم
و چند دقيقهء كر و لال
مثل يك بمب ساعتي
مرا
منفجر كرده است
قـــرار
كسي بفهمد
چرا گريه مي كنم
و چند ثانيهء پر جدال
مثل بالشي
روي صورت مقتول ...
صداي مرا خفه كرده ست
ما خيلي قرارها نداريم
مثل همهء قول هاي دنيا
كه نارس از دست مي روند
مثلِ ...
حواس آن مرد
كه جايي دور پرت شد
و زني كه قرار نبود
از چشم مردش بيفتد
مثل مــــن !
كه يك عمر بي قرارم
و هيچ كسي نفهميد
اما ...
صبر كن ببينم
مگر قرار نبود
تــــو
مثل كسي نباشي ؟