Wednesday, December 23, 2015


انگار كه خودم را
زير و رو به تن كرده ام
و قلبم كه بيرون از تنم
زار مي زند
زورش به رگهاي خشك من نمي رسد...
پاهايم مي دوند
مي دوند و من را دور مي زنند

"در پوست خودم نميگنجم"
ديگر
حرف قشنگي نيست
من
در پوست خودم گير افتاده ام
و مي بينم
از دستهايم كاري ساخته نيست
كه اين تن را دوباره بپوشد
اين جنازهء زير و رو شده
قرار است
تا ابد
به تنم زار بزند



ماندانا طوراني